عمومي رابطه معنوي امام(ره) و رزمندگان/قامت امام براي بوسيدن يك رزمنده خم شد
 در تاريخچه دفاع مقدس ميبينيم يكي از عوامل ايستادگي ملت ايران در برابر دشمني كه به لحاظ مادي برتري قابل توجهي بر آنها داشت، رابطه نزديك و معنوي امام خميني(ره) با رزمندگان بود.
اين سخن كه «اگر مرا بكشيد و خونم را بر زمين بريزيد، در هر قطره خونم نام مقدس خميني را خواهيد يافت» سخن بسياري از رزمندگان بود كه در وصيتنامههايشان تجلي مييافت و ضمانت اجرايش را با خونشان امضا ميكردند.... 8 آبان 1392-10:36:52 ادامه مطلب |
|
|
خاطره روز اول جنگ در دانشكده افسري چه گذشت
 تنها واحدي كه از شكل و انسجام خاصي برخوردار بود و زير نظر سلسله مراتب فرماندهي عمل ميكردند، بچههاي دانشكدهي افسري بودند.
روز دوشنبه 31 شهريور سال 59 بود. دانشجويان دانشكدهي افسري پس از سپري كردن تعطيلات تابستاني براي آغاز سال تحصيلي جديد، در دانشگاه اجتماع كرده بودند. مقدمات كار فراهم شده بود و برنامهها طبق روال عادي، برابر پيشبيني قبلي، پيش ميرفت.... 8 آبان 1392-09:47:46 ادامه مطلب |
|
|
عمومي سه راهي شهادت زير گرا!/ مرور كتاب شانههاي زخمي خاكريز
 سرگرم كار زخميها بوديم كه برادر عسكري يكي از رانندههاي موتوري خواست عقب برود، آمبولانس جا نداشت و عسكري مجبور شد به ماشين آويزان شود.
حتي يكي از خبرنگارهاي زخمي را نتوانستيم درون اين آمبولانس جا دهيم. اسمش «محمد حسين قدمي» بود. منطقه را دود پوشانده بود و ثانيه به ثانيه از نقطهاي دود و خاك به هوا بلند ميشد.... 8 آبان 1392-09:19:10 ادامه مطلب |
|
|
خاطره روايت زاكاني از رزمندهاي كه نميخواست شهيد شود
 شهيد اميني ميگفت: «من را آن طرف آب ميخواهند ببرند، من نميخواهم بروم! من هنوز در اين دنيا كار دارم! ميخواهم پشيمانشان كنم! پدرم دستتنهاست ميخواهم كمك او باشم!».... 8 آبان 1392-08:38:42 ادامه مطلب |
|
|
روايت رزمندهاي كه از لحظه شهادتش باخبر بود
 فردا صبح گفت: من 24 ساعت ديگر بيشتر ميهمان شما نيستم. يادم است كه ساعت يك ربع به 7 صبح بود كه به ما گفت: شما از اين سنگر برويد بيرون چون خمپاره ميآيد داخل سنگر.... 8 آبان 1392-08:32:32 ادامه مطلب |
|
|
روايت دوئل تكاوران ايراني در اسكله البكر عراق
 تعداد كل عراقيها بيست نفر بود كه فرمانده آنها دستگير شد و با هليكوپتر او را منتقل كردند، يك نفر هم كه از پا درآمد، نُه نفر هم كه خود را تسليم كردند، پس باقي ميماند نُه نفر ديگر كه هنوز مقاومت ميكردند.... 8 آبان 1392-08:30:51 ادامه مطلب |
|
|
گزارش نويسنده كتاب روند جنگ ايران و عراق: در نوشتن كتاب از نگاه رايج به جنگ تبعيت نكردم
 حسين علايي گفت: سعي كردم در نوشتن كتاب به يك آدم علمي تبديل بشوم و از نگاه رايج به جنگ در نگارش كتاب تبعيت نكردم.
جلسه نقد كتاب روند جنگ ايران و عراق با حضور سردار حسين علايي نويسنده كتاب، فرهاد درويش، سردار يعقوب زهدي و امير سرتيپ مسعود بختياري عصر ديروز در چهارمين نمايشگاه ملي كتاب در مصلي امام خميني (ره) برگزار شد.... 8 آبان 1392-08:26:33 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو گفته بودم كه دلتنگ مي شوم (2)
 اميدوار بودم.. هرگز نااميد نشدم.. منتها پيش بيني نكرده بودم كه در چهار روز آينده جنگ مي شود. تازه ما فكر مي كرديم كه عراقي ها فقط دزفول را زده اند. بعد متوجه شديم كه همزمان به پايگاه هاي ديگري هم حمله كرده اند. به اخبار كه گوش مي دادم، بحث هاي ضد و نقيض مي شنيدم.... 7 آبان 1392-11:45:45 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو گفته بودم كه دلتنگ مي شوم (1)/ گفتگو با منيژه لشكري همسر خلبان شهيد سرلشكر حسين لشكري
 بياد مي آورد شبي را كه كلافه بود و به خواب نمي رفت. صبح جمعه دلشوره امانش نمي داد و مرتب منتظر خبر سرنوشت همسرش بود. ساعت 9 بامداد روز 30 شهريور سال 1359 از ستاد نيروي هوايي با او تماس گرفتند و نشاني خانه او را خواستند.... 7 آبان 1392-10:18:04 ادامه مطلب |
|
|
روايت بند انگشتم كجا افتاده؟
 نيروهاي ما پشت كانال صوئيپ مستقر بودند. سمت چپ، لشكر نجف بود و سمت راست هم بچه هاي ما. يعني جايي كه ما رفته بوديم هنوز با خط فاصله داشت.
آقا مرتضي گفته بود بچه ها را مي فرستم مهمات را مي آورند. يك لحظه به فكرم رسيد و از بچه ها پرسيدم: «جنازه ي حميد آقا كجاست؟»... 7 آبان 1392-10:00:15 ادامه مطلب |
|
|
|