روايت روايتي خواندني از مسيح كردستان: ماجراي دست به يقه شدن راننده كاميون با شهيد بروجردي
 راننده خاور كه درشت هيكل و سبيل كلفت بود، از ماشين پياده شد، به سمت ما آمد، يقه بروجردي را گرفت و او را از پشت فرمان بيرون كشيد و پس از اين كه چند حرف نامربوط به او زد يك سيلي هم توي گوشش خواباند...
روايت جذاب و خواندني از نحوه برخورد سردار سرلشكر پاسدار شهيد محمد بروجردي فرمانده قرارگاه حمزه سيدالشهدا با يك راننده كاميون كه به دليل سبقت نگرفتن در جاده، به ايشان سيلي زده بود، عنوان مي شود:... 11 مرداد 1391-11:45:06 ادامه مطلب |
|
|
روايت وقتي «آرم سپاه» فرشته نجات فرمانده شد
 يك مقدار كه عقب نشيني كرديم، سردار شهيد حميدرضا نوبخت را كنار يك پدافند چهارلول عراقي ديدم، به محضي كه به او نزديك شدم، از او پرسيدم: عليجان ميرشكار به اينجا آمده؟ گفت: آره، ولي وقتي كه به اينجا رسيد شهيد شد، خيلي افسوس خوردم، چون تا قبل از اينكه به شهادت برسد اصرار كردم برانكارد بياوريم تا او را به عقب انتقال بدهيم ولي راضي نشد...... 11 مرداد 1391-10:17:05 ادامه مطلب |
|
|
خاطره رمضان در اسارت/ افطاري دادن به اسرا براي اثبات مسلماني صدام
 حسين خليلي، آزاده و جانباز وراميني كه سابقه 115 ماه اسارت دارد و جانباز 50 درصد است اظهار داشت: سال 1330 در شهرستان ورامين به دنيا آمدم و همزمان با آغاز جنگ تحميلي در سال 59 به همراه عدهاي از معلمان و دانشآموزان ورامين با اعتقاد به اينكه اگر در شرايط فعلي به استقبال دشمن نرويم، دشمن به استقبال خانوادههايمان ميآيد، از طريق مسيري كه زير آتش نيروهاي خودي و دشمن قرار داشت، وارد منطقه آبادان شديم.... 11 مرداد 1391-10:10:12 ادامه مطلب |
|
|
روايت «مرصاد» به روايت مهدي صمدي صالح-2/ منافقين با كولهاي از اجناس اسرائيلي و آمريكايي در مرصاد
 در حال بالا رفتن از ارتفاعات بوديم كه چند فروند از هليكوپترهاي هوانيروز وارد منطقه شدند و ستون ماشينهاي متعدد منافقين را مورد هدف قرار دادند. صداي انفجار كاميون مهمات آنها، منطقه چارزبر را به لرزه درآورد. منافقين آنقدر به پيروزي خود مطمئن بودند كه ستون ماشينهاي آنان اعم از نظامي و غيرنظامي روي جاده آسفالته، پشت سر هم ايستاده بودند تا پس از شكسته شدن خط، كه در تنگه حسنآباد قرار داشت، با سرعت به سمت كرمانشاه حركت كنند.... 11 مرداد 1391-09:54:05 ادامه مطلب |
|
|
خاطره بزن بهادري كه پابرهنه ميجنگيد
 ميگفتيم چرا پابرهنه ميري؟ ميگفت راحتترم، اما واقعاً چيز ديگري را ميديد كه ما نميديديم. افسوس سالهاي از دست رفته را ميخورد. شبها با پاي برهنه در بيابان پر از خار پرسه ميزد. زمزمهها و فريادهاي شبانه او آشناترين صدا براي نزديكانش بود.... 11 مرداد 1391-09:49:07 ادامه مطلب |
|
|
روايت روايتي از شجاعت و تدبير سردار شهيد «حاج حسين خرازي»/ ماجراي دوئل شهيد خرازي با ژنرال بعثي
 خرازي به ماهر عبدالرشيد گفت: «يك پاي تو را قطع كردم. ميخواهم پاي ديگرت را هم قطع كنم!» ماهر جواب داد: بيا! من هم يك دست تو را قطع كردم، دومي را هم قطع ميكنم!» خرازي گفت: «باشد! وعده ما امشب در ميدان شهر بصره».... 11 مرداد 1391-09:42:24 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو مصاحبه با سردار سرتيپ پاسدار يعقوب زهدي رئيس كميتهي علمي همايش مديريت و فرماندهي شهيد صيادشيرازي
 در واقع دستاندر كاران همايش مديريت و فرماندهي سپهبد شهيد علي صيادشيرازي به دنبال جامه عملپوشيدن به وصيت حضرت امام(ره) و فرامين مقام معظم رهبري در خصوص انتقال فرهنگ جبهه و دفاعمقدس به جامعه كه بهترين پشتوانهي حركتي و انگيزهاي براي موفقيت جامعهي در حال و آينده است. بخشي از فرهنگ دفاعمقدس در افراد شاخص و اسوهايي مانند شهيدصيادشيرازي متجلي شده است، اگر بتوانيم ابعاد و مؤلفههاي مختلف شخصيتي ايشان را باز كنيم و آنچه را كه بوده، نه بيشتر و نه كمتر، تبيين و راههاي معرفي و الگو سازي اين شخصيت... 10 مرداد 1391-11:27:44 ادامه مطلب |
|
|
عمومي عراق سلاح هاي شيميايي حكومت صدام را منهدم مي كند
 عراق سلاح هاي شيميايي باقي مانده از حكومت صدام حسين را خنثي و منهدم خواهد كرد.
دو انبار ويژه از سلاح هاي شيميايي حكومت سابق عراق هنوز در جنوب شهر بغداد نگهداري مي شود.
قرار است وزارت دفاع انگليس، گروهي از متخصصان و پزشكان عراقي را براي انهدام بي خطر اين سلاح ها آموزش دهد.... 10 مرداد 1391-10:49:30 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو گفتگو با عضو دسته موتورسواران جنگهاي نامنظم/ جان ما موتورسوارها در برابر معرفت دكتر چه ارزشي داشت؟
 پويان شريعت، قاسم رحماني: ميگويند تصادف، هميشه واقعه دردناك و فاجعهباري است اما گاهي استثناهايي هم دارد. شايد يك تصادف، سرنوشت آدمها را به احسن الحال تبديل كند. اگر آن موتورسوارها در خيابان انقلاب با چمران تصادف نميكردند و دكتر آنها را به جبهه فرا نميخواند، شايد امثال «سيدعباس حيدرراكوبي» هم وارد عرصه خون و حماسه نميشدند، اما خدا خواست كه چنين شود.... 10 مرداد 1391-11:07:48 ادامه مطلب |
|
|
گزارش دكتر چمران از ديدگاه يك همرزم زن/ نجواهاي دكتر دلم را آسماني ميكند
 تاولهاي شيميايي و ريهاي از دست رفته و رنجور، تركشهاي به يادگار مانده و دردهاي ستون فقرات و سرفههاي گاه و بيگاهش تمام خاطرات و سالهاي حضورش در دوران دفاع مقدس را برايت مرور ميكند.
شير زن جبهههاي جنگ را ميگويم. روزگاري امدادگر، تك تيرانداز و آرپي جي زن بود و همرزم شهيدان چمران و صياد شيرازي و... هم او كه به حد اوراقي بسيار از خرمشهر، دهلاويه، حميديه، حصر آبادان، هويزه، رمضان، طريق القدس و ثامن الائمه و بسياري ديگر خاطره دارد.... 10 مرداد 1391-10:52:20 ادامه مطلب |
|
|
|