گزارش در گفت و گو با جانباز 30 درصد گردان توحيد/ موسيقي سرفه؛ سمفوني جاري زندگي مان
 علي بابايي در مورد عملياتي كه در آن شيميايي شد مي گويد: 22 ساله بودم كه شيميايي شدم قبل از عمليات خيبر در عمليات هاي فتح المبين و رمضان حضور داشتم. قبل از سقوط خرمشهر مدتي از طرف جهاد به ايستگاه 7 ابادان اعزام شدم چند روزي اهواز بوديم بعد به ماهشهر و جهاد ابادان و بار ديگر در زمان محاصره آبادان به ايستگاه 7 آبادان رفتيم.در اين مدت به عنوان رزمنده در جبهه حضور داشتم.... 7 مرداد 1391-10:22:26 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو تشريح عمليات «مرصاد» به روايت عضو گروهك منافقين
 پس از اعلام پذيرش قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي ايران، منافقين طي هماهنگي با رژيم صدام، اقدام به حملهاي كور عليه ايران كردند به اين ترتيب كه قرار شد تا ارتش عراق با هجوم سنگين به مناطق جنوبي ايران، رزمندگان اسلام را به خود مشغول كند تا نيروهاي منافقين بتوانند بهراحتي وارد ايران شده و تا تهران پيشروي كنند اما... متن زير قسمتي از گفتگوي با هادي شعباني راننده رييس وقت گروهك منافقين (مژگان پارسايي) و از نيروهاي حاضر در عمليات مرصاد (فروغ جاويدان) است كه حدود 20 سال از زندگي پنجاه ساله خود را در... 7 مرداد 1391-10:10:52 ادامه مطلب |
|
|
روايت «مرصاد» به روايت حميد حسام-4/ وداعي كه در «چهار زبر» جاودانه شد
 خوب ميدانستم كه اين آخرين باري است كه به عنوان رزمنده در اين راه سفر ميكنم. چشمها حريصانه از دشتها و بلنديهاي كوزران و چهار زير تصوير برداري ميكردند.
عمليات مرصاد در 5 مرداد 1367 آغاز شد. عملياتي كه از جهات مختلف با تمام عمليات هايي كه در دفاع مقدس انجام شود متفاوت بود. خاطراتي هم كه در مورد اين عمليات از افراد مختلف بيان شده است دليلي است بر اين مدعا. آنچه مي خوانيد قسمت پاياني خاطراتي است كه از نحوه انجام عمليات مرصاد به قلم حميد حسام روايت شده است.... 7 مرداد 1391-10:09:06 ادامه مطلب |
|
|
خاطره سلاح اين فرمانده را از او بگيريد! ماجراي تنبيه محسن وزوايي توسط حاج احمد
 حاجاحمد به وزوايي فرمان خيز رفتن داد. او كه به سختي از اين برخورد حاجي آزردهخاطر شده بود، گفت: بنده خيز نميروم! حاجاحمد هم كه ابداً توقع تمرد از دستور را نداشت، رو كرد به بنده و گفت: برادر برقي، برويد و سلاح فرمانده اين گردان را از او بگيريد!
تيپ 27 محمد رسولالله (صليالله عليه و آله و سلم) به فرماندهي احمد متوسليان در شامگاه شنبه هفدهم بهمن 1360 تأسيس شد و محل استقرار آن هم پادگان دوكوهه در هفت كيلومتري شمال انديمشك تعيين شد. محمود شهبازي به عنوان جانشين فرمانده و محمد ابراهيم همت به عن... 7 مرداد 1391-10:05:27 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو سردار ناصح: عمليات مرصاد تجلي اوج انزجار ملت ايران از منافقين
 سردار ناصح حضور پر شور نيروهاي مردمي در عمليات مرصاد را تجلي اوج انزجار و نفرت ملت ايران از منافقين و خائنان به وطن دانست.
به گزارش خبرنگار سپاه نيوز؛ سردار سرتيپ پاسدار اسدالله ناصح از فرماندهان عمليات مرصاد همزمان با فرارسيدن سالروز شكست منافقان در عمليات غرور آفرين مرصاد در گفت و گوي اختصاصي به بازخواني اين عمليات پرداخت.... 7 مرداد 1391-09:48:59 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو چشماني تاريك و دل هايي پردرد، درجستجوي فرشته مرگ
 روستاي زرده، اواخر جنگ تحميلي با هجوم جنگنده هاي رژيم بعث، بمباران شيميايي شد و امروز با گذشت بيش از بيست و چهارسال از آن روزگار، ساكنين اين روستا هنوز نشانه هايي از آن روز سياه را با خود به يادگار دارند، اما هنوز اقدامي براي كاستن از اندوه و مشكلات آنها نشده است.... 5 مرداد 1391-11:12:12 ادامه مطلب |
|
|
روايت از كفش هاي پاره حاج ابراهيم همت تا مخارج زن و بچه
 صبح با حسين جهانيان كه راننده حاج ابراهيم بود، گفتم: حسن آقا، من را ببر يك جفت كفش براي حاجي بخرم دلم طاقت نمي آورد كه آن كفشهاي سي كيلويي را پايش كند...
روايت خواندني از ساده زيستي شهيد محمد ابراهيم همت در ذيل عنوان مي شود:... 5 مرداد 1391-10:57:03 ادامه مطلب |
|
|
گفتگو در گفت و گو با برادر شهيد سيد باقر طباطبايي نژاد/ راز لبخند فرمانده قرارگاه نصر برملا شد
 من 2 سال و 2 ماه از سيد باقر بزرگتر بودم. بارزترين خصوصيتي كه از همان دوران كودكي داشت، اين بود كه بسيار سمج و در عين حال پاك و درست بود وبه اقتضاي سنش رفتار نمي كرد يعني كمتر شيطنت هاي معمول و خلاف عرفي كه بچه ها انجام مي دادند از او سر مي زد، بيشتر در ورزش و مسائل مهم محكم و سمج بود. به ما هم مدام گوشزد مي كرد و بسيار پيش مي آمد كه گزارش شيطنت هاي ما را به پدر مي رساند و به عبارتي چوقلي مي كرد. مثلا يك بار زماني كه 15-14 ساله بودم، به سينمايي كه تازه در محله مان افتتاح شده بود رفته بوديم، او م... 5 مرداد 1391-10:43:03 ادامه مطلب |
|
|
روايت «مرصاد» به روايت حميد حسام-3/غروب بيست و هفتم تير دلگيرترين غروب جبهه بود
 خبر پذيرش قعطنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي ايران. توصيف و تشريح شرايط حاكم بر آن بسيار سخت و دشوار است. غروب بيست و هفتم تير دلگيرترين غروب جبهه بود.
عمليات مرصاد در 5 مرداد 1367 آغاز شد. عملياتي كه از جهات مختلف با تمام عمليات هايي كه در دفاع مقدس انجام شود متفاوت بود. خاطراتي هم كه در مورد اين عمليات از افراد مختلف بيان شده است دليلي است بر اين مدعا. آنچه مي خوانيد قسمت سوم خاطراتي است كه از نحوه انجام عمليات مرصاد روايت شده است.... 5 مرداد 1391-10:07:36 ادامه مطلب |
|
|
خاطره مردي كه براي خدا مهمات بود
 معمولاً از گروه جدا ميشد و به نقاط ويژهاي براي گرفتن و مخابره گراي دشمن ميرفت. هر كس از كار او تعريف ميكرد، ميگفت: «من بيلياقت گراي دشمنو ميگيرم، اما شما گراي شهادت رو.»
روايت حتي اگر قصه هم كه باشد باز شيرين و گواراست:
تازه به جبهه آمده بود و عقيده داشت هيچ چيزي جز شوق شهادت او را نميتوانست به جبهه بكشد. استعداد خاصي در تيراندازي و گرفتن گرا داشت. معمولاً از گروه جدا ميشد و به نقاط ويژهاي براي گرفتن و مخابره گراي دشمن ميرفت. هر كس از كار او تعريف ميكرد، ميگفت: «من بيلياقت... 5 مرداد 1391-10:06:22 ادامه مطلب |
|
|
|